90/8/25
باسلام و تبریک عید غدیر به عرضتون برسونم عید روز شلوغ و پر رفت و آمدی برامون بود ریحانه گلم که ساعت ٥ صبح بیدار شد و طبق معمول علت بیداری خانم (پی پی) بود تا ساعت شد ٦:٣٠ و با هزار تا ناز و ادا خوابیدی و ساعت ٧:٣٠ دوباره پا شدی و من و بابایی هم دیگه از خوابیدن انصراف دادیم برات صبحانه کوکو درست کردم و خوردی و بعد هم میزبانی مهمانان عید و نهار و خواب کم ظهر(علت پی پی) بعد هم رفتیم دیدن بزرگتر ها و دیگر سادات فامیل اما تو سر شب تب کردی فکر کنم به خاطر خستگی و خواب کم بود یا شایدم دندان درآوردن به هر علتی که بود ما مجبور شدیم زود بیایم خونه و تو راه بابایی برای شام مرغ سوخاری خرید اما وقتی رسیدیم خونه شما از شدت بی حالی و گریه حال...