ریحانه خانمریحانه خانم، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه سن داره

ریحانه نفس مامان و بابا

اولین برف سال 91

شنبه ٢٥ آذر اولین برف بارید شب قبل اسمون سرخ بود و کمی بارش بارون بود اما وقتی رسیدیم دانشگاه و از سرویس پیاده شدیم دیدیم ای دل غافل چه برف و بورانی تو هم که کلی ذوق کردی آخه اولین بار بود که برف می دیدی چون پارسال ٥/١ بودی  همیشه توی بغلم خواب بودی تا مهد خلاصه ٢ روز پشت هم برف اومد البته فقط مناطق شمالی شهر شامل لطف الهی شده بود خدارو شکر . ...
28 آذر 1391

دنیای خیال بچه ها

دیشب که بابایی اومد شما مثل همیشه شروع کردی به شیرین زبونی و یه موضوع عجیب رو مطرح کردی مامان حالش بد بود تو هم نبودی من بردمش دکتر دلشو برید وایجوری ایجوری کرد با دستت به شکمت اشاره می کردی و فشار می دادی بعد بابا منو نگاهی کرد پرسید که حقیقت داره منم با اشاره گفته نه والا خلاصه تا چند دقیه کلی داستان از ماجرای مریضی دوست مامان هستی و مریضی مامان محیا برام تعریف کردی دیگه حقیقتا دلم شور افتاد و گفتم شاید کسی خدایی ناکرده حال نداره و تو کلاس بیان شده . امروز صبح از خاله منظر موضوع رو پرسیدم گفته شما یه دوست جدید داری به نام النا که با هم خاله بازی می کنید و نقش مادر و دختر رو زیاد بازی می کنید.و این موضوع یکی از بازی هاتونه خیلی دوست دارم ...
27 آذر 1391

اول ابان یه صبح سرد پاییزی

مامان جون عاشقتم خیلی خانم شدی صبح ها دیگه بی بهانه می ری داخل مهد شب ها هم با ٢ تا قصه و یک لیوان اب راحت می خوابی البته این ٢ شب گذشته کمی بد خوابیدی اونهم به خاطر سرماخوردگیته که البته رو به بهبوده فقط یه مشکلی که هست موقع خواب باید یه ٢ جین لباس تنت کنم تا از سرما غر نزنی چون از پتو خوشت نمییاد با اینکه برات یه پتوی خوشگل سیندرلا خریدیم اما بازم بی میلی نفسم تو دنیای من و بابایی هزار تا بوس ...
7 آبان 1391

همراهی هنگام افطار

ماه رمضان امسال با حضور تو روزه گرفتن برای مامان کمی سخت تر شده نسبت به پارسال برای اینکه پارسال کوچکتر بودی و می خوابیدی تا افطار اما امسال دریغ از خواب به مربیت هم سپردم تورو نخوابونه اما ایشون می گه بچه ها به این تایم خواب عادت دارن و اینکه بیدار بودنشون سبب شیطنت بیشتر و اسیب دیدن بچه ها می شه(البته گاز گرفتگی ریحانه توسط بچه های کلاس) خلاصه جونم برات بگه از ساعت ٢:٣٠ که می رسیم خونه تو می ری سراغ بازی و منم کار هامو انجام می دم بعد هم من مدهوش می شم اما شما:  مامان ج ی ش دارم ، مامان پو لو می خوام مامان نخواب البته اینم بگه یکی دو ساعتی   می خوابی تا افطار خوابالو پا می شی و ما رو همراهی می کنی و موقع افطار زودتر از م...
9 مرداد 1391

ماه رمضان 91

سلام دخترم باور کن خیلی شرمنده هستم که نمیتونیم مثل دیگر وبها برات بنویسیم ولی با تمام جون و دل برات وقت می زاریم بیشتر هم مامان ،ولی در هر صورت ازت می خوام در اینده از ما راضی باشی. با تمام وجودمون دوست داریم  امیدوارم تو ماه رمضان بهمون خوش بگذره و خداوند کمک کنه روزه بگیریم ...
1 مرداد 1391

بازی جدید

فکر می کنم که نوع بازی توی مهدت عوض شده یا شایدم خودت نگرشت تغییر کرده و جدی جدی باید باور کنم که بزرگ شدی و خانم ،چون چند روزه که می رسیم خونه سریع میری سراغ یکسری از عروسک هات و شروع می کنی به بازی و بعد خوابوندنشون الهی که من قربونت برم با اون پیش پیش گفنتت و مدیریت مامان که هیش !!! نی نی خوابه!!! در ضمن از اونجایی که دوری از مامانی برات دور و جایگاه مامان در خانه ، آشپزخانه است مدام زیر دست و پای منی تا جایی که رختخواب می یاری آشپزخانه و عروسکهات رو اونجا می خوابونی ...
20 ارديبهشت 1391