30/3/91
موقعی که می خوای بخوابی دستای کوچولوت رو حلقه می کنی دور گردنم و منم از گرمای نفست اوج می گیرم تو آسمونا ، می رم پیش خدا و می گم خدایا من لایق این همه لطف تو نبودم که فرشته نازی رو تو زندگی شیرینمون قراردادی و از شرمندگی محبت خدا بغضم می گیره و تو هم توی عالم خواب و بیدار هر از چند گاهی چشمات و باز می کنی و من رو چک می کنی که خوابم یا بیدار منم نفس نمی کشم که هوای نفس تورو حس کنم . ریحانه جون امیدوارم بتونم تو گل خوشبوی الهی را همیشه باطراوت و شاداب حفظ کنم .
پشه کوره
سلام دخترم توی این چند روزه پشه ها امارتو گرفتن هی میان میخورنت دلم برات میسوزه چون فقط درد وسوزش رو حس میکنی و نمیتونی دفاع کنی چون نامردا وقتی که خوابی میان . اگه بدونم روزا کجا هستن حتماً حسابشونو میرسیدم بگذریم اونا هم حتماً شیرین بودنت رو برای هم تعریف کردن که ول کن نیستن دوست دارم عزیزم عاشقتم
نویسنده :
مامان و بابا
15:57
بهشت
لازمه بهشتی شدن مردن است پس منم برات میمیرم دوست دارم عشق من ماه رجب مبارک
نویسنده :
مامان و بابا
16:02
روز مادر مبارک
سلام دخترم توی این هفته که متعلق به مادرهاست با هم رفتیم خونه مامان بزرگها هر دوتا مامانا از دیدنت لذت بردن چون هم خانم شدی وهم لذیذتر (ببخشید لذیذ مال غذاست .البته توهم ساندویچ بابایی ) بالاخره با هم حالشو بردیم امیدوارم همه مادرا زنده باشند سلامت سر حال دعا گوی فرزندان و بچه ها لذیذتر برای والدین دوست دارم قاچ قاچ اگه بدی ماچ خدایای ممنونتم کوزت جون دوست دارم ...
نویسنده :
مامان و بابا
18:13
ابراز محبت دو دوست قدیمی
سلام عزیزم این عکسایی که می بینی تو و صدفی جلوی درب ورودی مهد کودک که دیروز خانم رضوی همکار من از شما ها گرفته آخه دیروز قرار بود که بیایم دنبال تو و پرنیا تا بریم نمایشگاه صنایع دستی که تو دانشگاه برپا شده خرید کنیم اما من کارم طولانی شد و همکار عزیزم زحمت این کار رو کشید بعد هم که عکسها گویاست ریحانه و صدف که قبل از تولد همدیگرو می شناسند و ارتباط عاطفی عمیقی با هم دارند. ...
نویسنده :
مامان و بابا
9:30
بازی جدید
فکر می کنم که نوع بازی توی مهدت عوض شده یا شایدم خودت نگرشت تغییر کرده و جدی جدی باید باور کنم که بزرگ شدی و خانم ،چون چند روزه که می رسیم خونه سریع میری سراغ یکسری از عروسک هات و شروع می کنی به بازی و بعد خوابوندنشون الهی که من قربونت برم با اون پیش پیش گفنتت و مدیریت مامان که هیش !!! نی نی خوابه!!! در ضمن از اونجایی که دوری از مامانی برات دور و جایگاه مامان در خانه ، آشپزخانه است مدام زیر دست و پای منی تا جایی که رختخواب می یاری آشپزخانه و عروسکهات رو اونجا می خوابونی ...