ریحانه خانمریحانه خانم، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

ریحانه نفس مامان و بابا

سردرگمی

  چند روزه که می خوام یه برنامه خوب برای تولد بابا بچینم ولی نه وقت می کنم نه می تونم فکرم رو متمرکز کنم اخه می دونی چیه ، بابایی خیلی ریز بین و حساسه می ترسم یه هدیه ای تهیه کنم و اشکالاتش زیاد باشه (گرون، بی کیفیت و تمام ایراداتی که یه مرد همیشه رو کارهای خانم می زاره) اما .. بازم دلم نمی یاد بی کار بشینم کاش تو می تونستی کمکم کنی   زودتر بزرگ شو تا با هم مشورت کنیم قربونت برم عسلم. هزار تا بوس   ...
5 ارديبهشت 1391

بعد از یه وقفه طولانی امدم

سلام به همه دوستای خودم و دخترم و تشکر از اینکه تو این مدت به ما سر زدید . عید امسال خیلی خوب و زود گذشت تمام روزهاش خاطرات شیرین برامون گذاشت امسال برای اولین بار بود که به هیچ کجا سفر نکردیم اما از روز اول یک روز کامل هم خونه نبودیم سال تحویل رو خونه مامان زیور بودیم و شام خونه مامان الهه و تا آخرین روز صبح ها چشم باز نکرده یا مهمان داشتیم یا در حال هماهنگی و برنامه ریز ی جهت مهمانی و دید و بازدید عید، فقط یک روز برای خودمون بودیم که اون روز رو هم رفتیم باغ وحش و پارک ارم که عروسکم از دیدن حیوانات کلی ذوق می کرد و مهمتر از اون رفتن به شهربازی بود که انشا الله عکسها و فیلمهاشو برات می ذارم راستی یادم رفت از همکاریت هنگام خانه تکا...
29 فروردين 1391

دوست بابا

فقط بهت بگم از عید بوس کردن بابا کم شده داری بزرگ میشی ولی بوسهات  رو ازم دریغ نکن  بیزارم از اون روزی که از روی عادت عاشقت باشم گاهی پرستیدن عبادتست با انکه سر روی مهر نمی زاری گاهی برای دیدن عشقت باید سرت را از روی مهر برداری                                                             عاشقتم ...
28 فروردين 1391