عذر خواهی
عزیز دلم یه موقع فکر نکنی که دوران کودکی بدون شادی و مهمانی و بازی داشتی نه عزیزکم تو هم پارک میری هم مهمانی و هم خرید هر چیز یکه بخواهی و... هر روزت پر از خاطره و حرف های شیرینیت، برات بگم که ٨٠در صد مکالمه من و بابایی راجب تو و لحظات زیبای تو هست اما مشغله کاری مامان زیاده و کمی هم تنبل توی ثبت خاطرات مصور شما حالا هم چند تا عکسی که توی گوشیم دارم برات می ذارم راستی اینم بگم که کیفیت گوشیم خیلی کمه و بابایی هم فعلا قصد خرید دوربین جدید نداره.
ادامه مطلب را ملاحظه فرمایید.
روز جشن تولد٢ سالگیت توی مهد به همراه ارشیدا
پرنیا و ریحانه در محوطه دانشگاه
همراه باخاله مائده عازم زیارت امامزاده صالح
اولین کار دستی تو کلاس خاله بهار
بعد از یک حمام دلچسب و کلی اب بازی
اینم عکس یه روزی که سرویس نیامد و شما نی نی های سرویس خسته شدید و نشستید و تو هم داری شیر می خوری من فدات بشم عاشقتم
دخترم کلید رو گرفته و خودش می خواد در و باز کنه
هستی و ریحانه
ژستات تو برم من
هدیه تولدت که دوست عزیزت درسا برات گرفته و تو از دیدنش خیلی خوشحال شدی
عصرها که می ایم خونه تو به بهانه دست شستن توی ظرفشویی کلی آب بازی می کنی منم از فرصت استفاده می کنم و دوقو دوقو(تخم مرغ) که خیلی دوست داری می دم می خوری
یه روز بهاری که تگرگ عجیبی اومد و تو بعد از اینکه از مهد درامدی با حیرت نگاه می کردی