ریحانه خانمریحانه خانم، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

ریحانه نفس مامان و بابا

دوست نداشتن مهدو بعد تغییر

1391/7/17 8:42
نویسنده : مامان و بابا
502 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخترم

نمیدونم چه مشکلی با مهد پیدا کردی که هر وقت می گم از مهد چه خبر ؟ فقط می گی من مهد دوسن ندارم. ولی مامان میگه بیشتر بچه ها راحت وارد مهد میشن .

صبحها گریه و ناراحتی تو برای ما غصه شده ،درحال حاضر دعای ما شده شما با مهد اشتی کنی

اینها درد دلهایی بابایی بود اما من برات بگم که خدا رو شکر بعد از دوهفته تلاش و صبحت با شما و گفتن قصه های قشنگ از بچه های خوبی که مهد می رن و شعر و نقاشی یاد می گیرن و صحبت با مشاوره مهد که چندتا از راهنمایی هاشون الحق و الانصاف کار ساز بود بالاخره چهار پنج روزی می شه که با اشتیاق میری روز های اول فقط بغل خاله بهاره و اگر نبود خاله سهیلا و حالا هر کدام از مربی ها حتی دیروز صبح که مشغول تاب بازی بودی گفتم مانی بریم ج ی ش کنیم گفتی باخاله سهیلا می رم .

خدا رو شکر بزرگ شدنت  روز به روزه و ما کاملا اونو حس می کنیم

        عاشقتم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان صدف
17 مهر 91 13:37
اینا مقطعیه. زیاد خودتو ناراحت نکن. یه موقع هایی اصلا" این عکس العمل بچه ها به مهد مربوط نمیشه و به حالات درونی خودشون بستگی داره. مثلا" ممکنه زیاد دلتنگ مامانشون باشن یا اینگه هنوز خوابشون میاد یا ... هر چیز دیگه.